نوشته های برچسب خورده با ‘فرهنگ’

ایران در عصر ارتباطات

فرستاده شده: مِی 28, 2008 توسط شب روشن در فرهنگ, اینترنت, ایران
برچسب‌ها:, , ,

شکی نیست که به هر کس مسئولیتی داده می شود از او انتظار می رود به بهترین نحو آنرا انجام دهد بخصوص اگر منافع آن کار مردم یک محله، یک شهر، یک استان و یا یک کشور را در بر بگیرد. در این میان کسانی هستند که وظائف خود را به بهترین شکل انجام میدهند و طبیعتا عده ای هم هستند که به این مسئله توجه چندانی ندارند. از جمله این مسئولیتها اطلاع رسانی به موقع و صحیح به شهروندان است که ممکن است توسط شرکتها و سازمانهای دولتی و یا شرکتهای خصوصی انجام شود.

از طرف دیگر آنچه بخصوص دهه اخیر را از دهه ها و قرنهای گذشته متمایز می سازد استفاده از فناوری ارتباطات است و بدین ترتیب بستری فراهم شده که از طریق آن اطلاع رسانی به بهترین و سریعترین شکل ممکن ارائه شود.

اکنون با این پیش زمینه انتظار می رود میهن عزیزمان همگام با سایر کشورهای جهان در زمینه اطلاع رسانی از طریق اینترنت گامهای موثری بردارد و روز بروز پیشرفت کند چرا که در غیر این صورت دائما بیشتر از امکانات جدید دنیای در حال پیشرفت فاصله می گیرد.

ولی شواهد نشان می دهد که نه شرکتهای خصوصی و نه سازمانهای دولتی هیچیک این موضوع را جدی نگرفته اند. به عنوان مثال چندی پیش بنا به دلایلی می خواستم اطلاعاتی درباره بعضی شرکتهای خصوصی کسب کنم. اکثر شرکتهایی که از طریق سایت استثنائا با ارزش کتاب اول با آنها آشنا شدم وب سایت و ایمیل نداشتند. آنهایی هم که داشتند آنچنان سایت های پیش پا افتاده و ضعیفی داشتند که احساس سرافکندگی به انسان دست می داد.

شاید عده ای استدلال کنند که بر اساس آنچه در ایران اتفاق می افتد فناوری اطلاعات چیز لوکسی است که چون ارزش اقتصادی ندارد پس بهتر است فعلا آنرا جدی نگیریم ولی جدای از اینکه استدلال ایشان قابل قبول است یا نه اگر وب سایتی ساخته شود و اطلاعات صحیحی در آن نباشد نه تنها به سردرگمی کاربران می انجامد بلکه به بی اعتمادی آنها نسبت به این سایتها منجر شده و عملا فرهنگ استفاده صحیح از اینترنت را از بین می برد.

من از جمله افرادی هستم که بسیاری از اطلاعات مورد نیازم را از طریق اینترنت تهیه می کنم ولی متاسفانه سایتهای ایرانی در این زمینه تقریبا هیچ ارزشی ندارند. به عنوان مثال به تصویر زیر از سایت شهرداری منطقه 6 تهران نگاه کنید که چگونه باعث شد مدت زیادی از وقت من تلف شود: (نکات اضافه شده به تصویر از من است)

شهرداری منطقه 6

شهرداری منطقه 6

یک وسترن معمولی یا چیزی بیشتر از آن؟

فرستاده شده: نوامبر 30, 2007 توسط شب روشن در فیلم, فرهنگ, دین
برچسب‌ها:, ,

The Insider

 قبل از هر چیز باید بگویم که من یک منتقد فیلم نیستم و قصد ندارم به نقد یک فیلم به معنای رایج آن – حداقل آنچه در ایران رایج است – بپردازم بلکه می خواهم دیدگاه خودم را با شما در میان بگذارم.

چندی پیش – شاید نزدیک به یک سال قبل – از تلویزیون فیلمی را دیدم با عنوان «غریبه» که هر چند نماهای جذابی داشت ولی با نسخه اصلی آن با عنوان «The Outsider» تفاوتهای عمده ای داشت. فیلم مورد بحث در سال 2002 بر اساس رمانی از خانم Penelope Williamson و به کارگردانی خانم Randa Haines ساخته شده و حوادث داستان در اواخر قرن 19 میلادی روی می دهد.

 

ربکا یودر (Rebecca Yoder) به همراه همسر و تنها پسرش به جامعه ای مذهبی تعلق دارند که خود را Plain می نامند و عقایدی شبیه مسیحیان Amish و Quaker ها دارند. این مردم که برای داشتن زندگی آرامتر، اوهایو (Ohio)را به قصد زمینهای بکر مونتانا (Montana) ترک کرده اند با خشم زمینداران و گله داران محلی مواجه می شوند. گله داران شوهر ربکا را در جریان یک مناقشه بر سر زمین به قتل می سانند و سعی می کنند با ترساندن او، او را مجبور به فروش زمین و مزرعه اش کنند. نوآ ویور (Noah Weaver) که دوست ربکا و کشیش Plain ها است از او تقاضای ازدواج می کند ولی ربکا به ازدواج بدون عشق تن نمی دهد.

در یک روز زمستانی غریبه ای که به شدت زخمی شده تلو تلو خوران به ملک ربکا وارد می شود. ربکا بر اساس عقایدش برای کمک به نیازمندان او را به خانه می آورد و با کمک پزشک از مرگ حتمی نجات می دهد. غریبه – جانی گولت (Johnny Gault )- زندگی خشنی را پشت سر گذاشته که با روش زندگی ساده و آرام ربکا در تضاد است ولی دوران نقاهت طولانی او آنها را وادار می کند که علی رغم تردیدهایشان با هم آشنا شوند.

جامعه Plain ها با ادامه حضور «جانی» در زندگی ربکا مخالفند ولی علاقه ربکا به جانی مانع جدایی آنها می شود. تردید ربکا برای انتخاب همان زندگی ساده همیشگی که جامعه از او می خواهد ویا زندگی با مردی که عاشق او است ولی زندگی با او به قیمت طرد او از جامعه، دوستان و نزدیکانش تمام می شود بخش اصلی بقیه داستان را تشکیل می دهد.

به نظر من چند چیز در این فیلم جالب توجه است. اول ، چیزی است که من آن را «وسترن نرم» می نامم از آنجا که صحنه های اکشن و مهارت در استفاده از اسلحه و رام کردن گاو و اسب وحشی وجه غالب آن را شکل نمی دهد – هر چند از آن بی بهره نیست – و معتقدم علت آن زنانه بودن فیلم (نویسنده و کارگردان زن) است. من این مسئله را حرکتی در جهت در تحول هنر به شدت مردانه موجود می بینم هر چند که هنوز در آغاز راه است.

دوم ، نما های بسیار زیبا که به تابلوهای نقاشی شبیه اند. حظ بصری ناشی از این نماها و موسیقی دل انگیز فیلم بر بعضی از ضعف های فیلم غلبه کرده است.

سوم و مهمتر از همه – که در نسخه نمایش داده شده در رسانه ملی از بین رفته اند -نقد تعصب و مظاهر آن است. در طول فیلم نمادهای تعصب یک یک کنار گذاشته می شوند. ربکا کلاه روسری مانندش را از سر بر می دارد، موسیقی را به زندگی اش وارد می کند و به کرات علی رغم اعتقادات Plain ها برای درمان به پزشک مراجعه می کند. از طرف دیگر، «جانی» اسلحه را به عنوان تنها راه حل مشکلات کنار می گذارد و برای درمان همسرش به دعا متوسل می شود.

این که بعضی از این صحنه ها و مفاهیم قبلا هم در فیلم های دیگری دیده شده موضوع بحث منتقدین فیلم است و آنچه به من بر می گردد این است که دیدن نسخه اصلی این فیلم زیبا را به شما توصیه کنم.

فعلا خدا نگهدار