نوشته های برچسب خورده با ‘بهایی’

گفتگوی اُپرا با رِین ویلسن

فرستاده شده: مارس 10, 2009 توسط shaberoshan در فیلم, بهایی, دین
برچسب‌ها:, , , , , ,
رین ویلسن در سریال The Office

رین ویلسن در سریال The Office

به احتمال زیاد شما هم اپرا وینفری (Oprah Winfrey) را می شناسید و ممکن است با رین ویلسن (Rainn Wilson) کمدین و بازیگر معروف امریکایی سریال The Office که به خاطر بازی در نقش Dwight Schrute برای سومین بار نامزد دریافت جایزه Emmy شد، هم آشنا باشید.
اپرا اخیرا گفتگویی با رین ویلسن انجام داده که بسیار شنیدنی است. رین وب سایتی دارد با عنوان SoulPancake.com که موضوع گفتگوی این دو است و به این بهانه از عقایدش درباره هنر، خدا، دین و معنویت سخن می گوید.
من از این گفتگو بسیار لذت بردم و شما را هم به دیدن و شنیدن آن دعوت می کنم. در صورت تمایل می توانید فایل گفتگو را هم دانلود کنید:
http://www.oprah.com/article/oprahradio/oss/20090309_oradio_oss_rwilson

هر چه کنی هموطنی!

فرستاده شده: ژانویه 20, 2009 توسط shaberoshan در فیلم, ایران, بهایی, برای همه!
برچسب‌ها:, , ,

کلیپ زیبایی که امروز بدستم رسید به زیبایی تمام نشان می دهد که علی رغم بیش از 160 سال آزار و اذیت و شکنجه و کشتار بهاییان در ایران، هنوز بهاییان بدون هیچ کینه ای از دشمنان خویش و با عشق به وطن عزیزشان در ایران مانده اند و پیام حضرت بهاءالله را به گوش و دل هموطنان شریفشان می رسانند.

بادا که پیام عشق و محبت و صلح حضرت بهاءالله جایگزین نفرت فزاینده در این میهن عزیز شود.
براستی که هر چه کنی هموطنی!

ب.ت.
برای اطلاع از بعضی وقایع اتفاق افتاده در چند روز اخیر می توانید به سایتهای زیر سر بزنید:
http://hrairan.org/index.php?option=com_content&view=category&id=84:502&layout=blog&Itemid=219&layout=default
http://negahe-tarikhy.blogfa.com/post-12.aspx

بعضی اوقات بسیار شگفت زده می شوم که یک انسان چقدر می تواند در شرایط مختلف تغییر کند یا اینکه خود را متفاوت جلوه دهد. گفته می شود که هانا آرنت در دادگاه محاکمه آدولف آیشمن – که از سازمان دهندگان هولوکاست بود – به عنوان خبرنگار شرکت داشته و از آن دادگاه گزارشی جالب و دقیق ارائه کرده است و ذکر  کرده که آیشمن، برخلاف تصور او، انسانی شرور و یا با خوی حیوانی به نظر نمی رسیده است و بالعکس مانند یک انسان معمولی به نظر می رسیده و باور اینکه این شخص می توانسته آزاری به کسی برساند هم سخت بوده است. در نتیجه او علاقمند می شود که بداند چگونه افراد یک شبه به ارزش‌های اخلاقی چندین هزارساله ای که تا آن روز اساس پندار و کردارشان بوده است پشت کرده و پیرو ارزش‌هایی کاملاً متناقض می شوند.

پاسخ هر چه که باشد، انسان همیشه باید خلوتی برای خود داشته باشد تا ببیند آیا از انجام آنچه در حضور دیگران و یا در شرایط خاص انجام داده شرمسار است یا به آن افتخار می کند و به نظر من مهناز رئوفی از آن جمله انسان هایی است که شدیدا به این خلوت با خود نیازمند است.

نام مهناز رئوفی با نوشتن پاورقی های روزنامه کیهان بر سر زبانها افتاد. پاورقی هایی که ظاهرا خاطرات فردی را بازگو می کند که از دیانت بهایی رویگردان شده و به آغوش اسلام بازگشته است.

اینکه فردی دین خود را عوض کند بخودی خود مطلب ناراحت کننده ای نیست. هر کس آزاد است هر عقیده ای برای خود انتخاب کند و اتفاقا آنچه پسندیده نیست ارث بردن دین و یا اعتقاد کورکورنه و متعصبانه به یک دین و یا مکتب است. اما مشکل خانم رئوفی موضوع مسلمان شدن ایشان نیست بلکه نکته چیز دیگری است چرا که اساسا یک بهایی اسلام را به عنوان یکی از ادیان الهی پذیرفته است.

ایشان در مصاحبه ای در پاسخ به اینکه اکنون اوقات فراغت خود را چگونه می گذراند می گوید:

اوائل جدایی ام به داشتن این همه وقت آزاد عادت نداشتم. راستش حوصله ام سر می رفت، چون عادت كرده بودم همیشه به اجبار در مجالس فرقه شركت كنم.

و در ادامه در پاسخ به این مطلب مصاحبه کننده:

آن هم شمایی كه از صبح تا شب كلاس داشتید و فكر كنم از شب تا صبح هم خواب كلاس های همان روز و فردایتان را می دیدید! با آن فشار برنامه ای كه در فرقه داشتید و در كتاب هایتان نوشته اید.

می گوید:

اصلاً فرصت سر خاراندن نداشتیم، من واقعاً دلم برای بچه های بهایی می سوزد كه چطور وقتشان را با آن اراجیف تلف می كنند. اما از این طرف ما در جامعه اسلامی با كمبود مربیانی كه به بچه ها جهت دهند مواجه هستیم. خیلی مربی كم داریم، درست است كه یك روحانی به مسجد می رود و منبر دارد و عده ای هم گوش می كنند ولی این جنبه عمومی قضیه است.

شنیده ام که ایشان در زمانی که بهایی بوده اند فعالیتهای زیادی داشته اند ولی واقعا نمی دانم ایشان در کدام جامعه بهایی زندگی می کرده اند که از صبح تا شب مشغول «مجالس فرقه» بوده اند. کودکان و نوجوانان بهایی که در طول روز به مدرسه می روند و جوانان هم یا سرگرم تحصیلند و یا اینکه به حرفه ای مشغولند. بزرگترها هم اغلب در طول روز مشغول کسب معاش هستند. می ماند چند جلسه ای که آنهم یا ضیافت نوزده روزه است و یا کلاسهای هفتگی درس اخلاق و یا مواردی که نه روزانه برگزار می شود و نه اجباری برای شرکت در آنها وجود دارد.

به علاوه نمی دانم چه شده که ایشان صحبت درباره فضائلی مانند صداقت ، امانت، وفاداری، مساعدت به دیگران، و دیگر فضائل انسانی که موضوع این جلسات است را «اراجیف» می خواند و لابد دلش برای بچه های بهایی می سوزد که باید با تعالیمی نظیر «تعلیم و تربیت عمومی و اجباری»، «تحری حقیقت»، «ترک تعصبات»، «تساوی حقوق زنان و مردان»، «تطابق علم و دین» آشنا شوند.

شاید خانم رئوفی هنوز هم یادشان باشد که حضرت بهاءالله می فرمایند:

صدق و راستی اساس فضائل انسانی است.

اگر هم فراموش کرده اند لابد اکنون که به اسلام ایمان آورده اند شنیده اند که قرآن مجید صداقت را از صفات مؤمن می شمارد. پس چگونه است که واقعیات را واژگونه جلوه می دهند؟

در جایی دیگر مصاحبه کننده می پرسد:

از زمانی كه به اسلام مشرف شدید آیا مسئولان شما را در این راه همراهی كرده اند؟ یعنی برای پیشرفت و آشنایی صحیح با مبانی اسلام برنامه ای برای شما داشتند؟

و او چنین پاسخ می دهد:

سؤال خیلی خوبی كردید. حسرت به دلم مانده است كه از یك ارگانی، از جایی دعوتنامه بیاید مرا به كلاسی دعوت كنند، البته از طریق دوستان و همسایه ها در مجالس مذهبی شركت داشته ام ولی از طریق نهادها چنین اقدامی صورت نگرفته است.

خانم رئوفی طوری حرف می زنند که انگار اکنون در این مملکت نه کلاسهای آموزشی در مدارس و ادارات و مساجد بصورت دائمی و با صرف هزینه های بسیار تشکیل می شود و نه رادیو و تلویزیون و شبکه های ماهواره ای ایران در این مورد برنامه ای ارائه می کنند. البته هر کس آزاد است برای تبلیغ عقیده خود هر چقدر می تواند از خود مایه بگذارد ولی سؤال اینجا است که چگونه ایشان در این زمینه این همه کمبود می بینند و فعالیهایی که بهاییان به سختی قادر به انجام آن هستند را آنقدر زیاد می بینند که جایی برای فراغت ایشان باقی نگذاشته بوده است. ظاهرا با وجود اینکه در ساعاتی از روز چیزی بجز برنامه های دینی از رادیو و تلویزیون پخش نمی شود هنوز ایشان مانده اند و کوهی سوال درباره اسلام و به همین دلایل گله می کنند که:

متأسفانه ما تحت تعلیم و تربیت صحیح نیستیم در حالی كه باید این طور باشد. حتی بعضی جاها من این خواسته را عنوان كردم در پاسخ گفتند، لازم نیست، اینجا جامعه آزاد است. من گفتم چه ربطی دارد؟ ما نیاز داریم. حتی خود مسلمان ها هم آموزش های مستقیم و مداوم لازم دارند. در جامعه اسلامی تعلیم دینی مان كم است.

شاید بد نباشد از خانم رئوفی بپرسیم که چرا در این جامعه آزاد، 51 جوان بهایی را به دلیل کمک به کودکان یک محله فقیر و محروم و دادن آموزشهای اولیه محکوم کرده اند که یا یکسال را در زندان بگذرانند و یا اینکه به مدت سه سال هر هفته بصورت اجباری در کلاسهای معارف اسلامی شرکت کنند. کلاسهایی که به جای معارف اسلامی در آنها به عقاید بهاییان توهین می شود و از کسانی چون خانم رئوفی می خواهند که برایشان چگونگی رویگردان شدنش از دیانت بهایی را شرح دهد.

به هر حال به نظر می رسد سوالی که هانا آرنت می پرسد باید اکنون درباره خانم رئوفی هم پرسیده شود هر چند که خانم رئوفی و آیشمن تفاوتهای بسیاری با هم دارند.

—————————————————-

منبع مصاحبه: روزنامه کیهان 10 آبان 85

در مورد هانا آرنت هم مطلب زیر را ببینید:

http://www.iranrights.org/farsi/document-514-1085.php

مشکلی بنام علم!

فرستاده شده: نوامبر 23, 2007 توسط شب روشن در اخبار, بهایی, برای همه!
برچسب‌ها:, , , ,

خبر اول:

بیش از یک سال قبل، 54 بهایی در شیراز بازداشت شدند. اکثر این افراد را جوانانی تشکیل می دادند که هنوز 25 سال نداشتند. این 54 نفر زمانی دستگیر شدند که به همراه تعدادی داوطلب دیگر به آموزش تعدادی کودک محروم از تحصیل مشغول بودند. این فعالیت توسط یک سازمان غیر دولتی محلی اداره می شد که از شورای اسلامی شهر شیراز مجوز داشت.

برای 3 نفر از اینان حکم 4 سال و برای51 نفر دیگر 1 سال زندان صادر شد. هر چند حکم این افراد هنوز اجرا نشده است ولی در طول این مدت چندین بار به دادگاه احضار شده اند. اخیرا 3 نفری که بیشترین محکومیت را داشتند برای بازپس گرفتن اشیایی که متعلق به آنها بود فرا خوانده شدند ولی بجای بازپس دادن اشیاء آنها را به جای نامعلومی برده اند و فعلا از آنها هیچ خبری در دست نیست.

خبر دیگر اینکه 7 دانش آموز بهایی در شیراز از مدرسه اخراج شده و پدر یکی از آنها که بدنبال حل مشکل فرزندش بوده هم بازداشت شده است.

البته قصد ندارم وبلاگم را به خبرگزاری تیدیل کنم -چون در این صورت مجبور خواهم بود روزانه چند نمونه از خبرهای مشابه را بنویسم- ولی اخبار بالا برای مطلب امروز لازم به نظر می رسید. فعلا از اینکه درس خواندن برای کسی که بالفطره جاسوس محسوب می شود جرم است و باید دانش آموزان بهایی را هرچه زودتر از مدارس اخراج کرد می گذرم چون همانطور که قبلا نوشته ام خودم قبلا طعم شیرین اخراج از مدرسه را چشیده ام و به همه دوستان توصیه می کنم از آن محروم نشوند.

سؤال این است که چرا بهاییان اصرار دارند دیگران هم از تعلیم و تربیت برخوردار شوند؟ آیا این یکی دیگر از اسرار این جاسوسان عجیب است؟

برای اینکه شما هم در این حرکت کارآگاهی با من همراه شوید لازم است سری به کتابخانه بهاییان بزنیم و به بررسی این اسناد محرمانه بپردازیم. (لازم به ذکر است که علت محرمانه بودن اسناد خود بهاییان نیستند بلکه مسئولین محترم مملکت نهایت تلاش محبت آمیز خود را کرده اند که خدای نکرده این اسناد به دست دیگران بیفتد.)

در این اسناد (یا به قول بهاییان آثار دیانت بهایی) چنین می خوانیم:

« دانائی از نعمتهای بزرگ الهی است تحصيل آن بر کلّ لازم» (بهاء الله)

» علم بمنزله جناح است از برای وجود و مرقاتست از برای صعود تحصيلش بر کلّ لازم ولکن علومی که اهل ارض از آن منتفع شوند نه علومی که بحرف ابتداء شود و بحرف منتهی گردد» (بهاء الله)

«دين و علم توأم است از يکديگر انفکاک ننمايد و از برای انسان دو بال است که بآن پرواز نمايد جناح واحد کفايت نکند. هر دينی که از علم عاريست عبارت از تقاليد است و مجاز است نه حقيقت لذا تعليم از فرائض دين است.» (عبدالبهاء)

» اعظم فضائل عالم انسانی علم است… اميدوارم که تمام موفق بآن باشيد فکرتان اين باشد که اين نفوس دانا شوند و عموم تحصيل علوم و فنون کنند…» (عبدالبهاء)

«اعظم موهبت الهی برای انسان علم است و امتياز انسان از حيوان بعقل و علم است. پس اگر عقائد دينيه منافی علم و عقل باشد البته جهل است. انسان آنچه ميشنود بايد آن را تطبيق بعقل الهی و علم کند اگر علم و عقل قبول کند آن حق است امّا اگر بهيچوجه علم حقيقی و عقل کلی تصديق نکند آن جهل است» (عبدالبهاء)

«مقصد اينست که بدانيد خدا علم و عقل را خلق کرده تا ميزان فهم باشد نبايد اين چنين قوه ئی را که موهبت الهی است معطل و معوق کنيم. جميع امور را بايد بآن موازنه نمائيم زيرا دين را عقل ادراک ميکند اگر انسان عقل نداشته باشد دين را چگونه مي فهمد؟» (عبدالبهاء)

آیا این اسناد که فقط بخش کوچکی از آثار دیانت بهایی درباره مسئله اهمیت تحصیل علم و»تعلیم و تربیت عمومی و اجباری» است هدف بهاییان را مشخص نمی کند؟

پس بیایید به مسئولین محترم کمک کنیم تا هر چه زودتر هم کلیه دانش آموزان بهایی را از مدارس اخراج کنند و هم جلوی کلیه فعالیتهای آموزشی آنان را بگیرند!

فعلا خدا نگهدار